Lovely Melody

ملودی زندگی زیباست

Lovely Melody

ملودی زندگی زیباست

پاییز بهاری

چشمامو میبندم و به این فکر میکنم که روزها میگذرن و چه خوبه که دارن میگذرن اما من کجای این دنیا واقع شدم. مامان دوتا دختر خوشکلم که همه جوره دوستشون دارم و تمام زندگیم رو برای این دوتا فرشته میخوام. ولی باید شاد باشم و با جریان روان زندگی نجنگم چون چیزی جز خستگی نصیبم نمیشه . روزهایی که من فکر میکنم باید تغییراتی در خودم و طرز فکرم ایجاد کنم تا چرخ زندگیمون زیبا بچرخه . دیدم رو باید عوض کنم تا اونجایی که اونهایی رو که در زندگی جواب نداد رو بریزم دور و با خودم بگم از الان چه باید کرد. گذشته ها هر چی بری دنبالشون باهات میان و رهات نمیکنن پس تو رهاشون کن و برو به سمت آینده که خودت میتونی زیبائیش رو با دستای خودت رقم بزنی. من هم به آینده سلام کردم و دستامو گذاشتم توی دستش. 


یاد گرفتم که ظرافت و لطافت زنانه خیلی بهتر از مرام مردانه جواب میده همیشه توانا بودن هنر نیست گاهی تظاهر به ناتوانی نشون دهنده ضعفی هست که مرد خونه دوست داره در صدد برطرف کردنش باشه و من اینو با غرورم ندیدم و نخواستم که ببینم. اما دارم گام به گام جلو میرم تا بیشتر از زنانگی ام مایه بذارم تا از تواناییایی که دارم و بر خلاف تصورم ، هم خودم راحترم هم کارم پیش میره. البته که این تغییرات زمان میبره ولی مهم اینه که آدم بخواد این تغییرات رو در خودش ایجاد کنه. 


زن زندگی بودن نه اینکه همیشه بساز و بسوز و ناله کن که چرا همیشه اینجوریه .باید گاهی نسازی گاهی نسوزی و حرف بزنی تا دیگری در صدد جبران بربیاد و بدون اینکه رنجشی در کار باشه با کمال میل اون کمبود رو بر طرف کنه. این روزها بر خلاف باد سرد پاییز دلمون بهاریه و داریم شادیها رو جایگزین میکنیم تا ابرای سیاه تردید جاشون رو به خورشید اعتماد و یکرنگی بدن. 


بگو میخوام بگو نیاز دارم بگو نباشی زندگیم نمیگذره بگو بی تو نمیتونم ادامه بدم بگو معلومه که منم دوستت دارم بگو وقتی هستی خوشحالم و دلم میخواد همیشه باشی بگو از اینکه انتخابت کردم خوشحالم هزار بار دیگه هم حق انتخاب داشته باشم تو رو انتخاب میکنم بگو تو منو بچه ها رو تکمیل میکنی بگو وقتی منو در آغوش میگیری بهترین پناهگاه دنیا رو دارم بگو بگو بگو تا اونم خوشحال و امیدوار بشه و بدونه تلاشش برای بهتر شدن رو میبینی و میفهمی که داره خودشو به در و دیوار میکوبه تا تو رو باز به دست بیاره و ازت بشنوه که دوستش داری. 


انجامشون خیلی مشکله ولی باید تلاش کرد مگه نه؟  به خودم و این زندگی فرصتی چند ماهه دادم تا ببینم میشه درستش کرد یا نه. اگر شد که شده اگر نشد دیگه امکان نداره فقط دارم سعی میکنم





نظرات 10 + ارسال نظر
آفرین جمعه 19 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:12 ب.ظ http://mylivesky.blogsky.com

مریم شنبه 20 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 06:18 ق.ظ

مهسای نازنینم... اینکه داری دوباره فرصتی رو به مرد زندگیت میدی خووبه... امیدوارم همه چیز اونطور که خیر و خوب هست پیش بره.. چون تو لایق بهترین ها هستی عزیزم...
برای بچه ها خوبه که با پدرشون بیشتر باشن... میدونم اینجور وقتا آدم یاد بعضی بدیها میفته و میگه بی خیال همه چیز بشم ولی تو از آینده بی خبری و همه ‌مون همینطوریم... شاید خوب پیش بره و همه چیز فرق کنه ... امیدوارم علی به اشتباهاتش پی ببره و اون هم این فرصت و غنیمت بدوونه...
براتون آرزوی آرامش دارم عزیزم...

منم امیدوارم دوستم. کاش اونم قدر این فرصت رو بدونه و درست قدم برداره به همون اندازه هم من دیگه صبور نیستم و لبریزم با یه تلنگر سر ریز میشم

مریم شنبه 20 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:38 ق.ظ

عزیزم به نتایج خیلی درست و واقعی و قشنگی رسیدی و اینکه به خودت و زندگیت فرصت دادی به نظر من قشنگ تره. اینکه آدم تلاش کنه خیلی عالیه چون اگر هم که نشه مسلما هیچ تلاشی بدون نتیجه نیست و شاید اصلا نتایج متفاوتی به بار بیاد که هیچ وقت فکرشون رو نمی کردی و از دیدت دور بودن. امیدوارم که موفق باشی.

ممنون از مهربونیت دوست خوبم

sadeh شنبه 20 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:30 ق.ظ http://khatoontir.mihanblog.com/

ishala dorost misheh...ye kam in fekra maleh havaye injast...man ham injori shodam...khol va miserable bas ke aftab nist..

:پوزخند درسته قسمتیش هم به هوا و دوری و تنهایی برمیگرده اما واقعا اینا واسه من فاکتور تاثیر گذار نبوده و دلایلم ریشه عمیقتری دارن. امیدوارم که شما هم شاد باشید

خاطرات خانه کودکی شنبه 20 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:31 ب.ظ http://pari80.persianblog.ir

چقدر این پستت برای من دلنشین بود ..مخصوصا اون قسمت ضرافت زنانه

خیلی به درد میخوره خیلی بیشتر جواب میده دوست من

احمد-ا شنبه 20 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:20 ب.ظ

آفرین و
هزارو سیصد آفرین
مطمئن باش تو موفقی
موفقعیت تو تظمینی میباشد مهربون مادر

ممنونم تا ببینیم چی میشه

مریم شنبه 20 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:10 ب.ظ

مهسا حرف زدن، ابراز علاقه کردن، ابراز احساسات...ابراز ذوق نشون دادن خوشحالی نشون دادن ناراحتی و ...همه و همه کمک کننده هایی هستن برای ساختن زندگی...
یه مثال ساده زندگی پدر مادر من، گاها کم پیش میاد پدرم وقتی ناهاری شامی میخورن با ذوق تعریف بکنن...بارها بهشون گفتیم چقدر اینکار مامانو خوشحال میکنه ولی مردن و فراموش کار..ولی مواقعی که مامان حتی یه کوکو سیب زمینی میپزه و بینهایت بابا دوست دارن و با ذوق میگن چی زدی توی این کوکو که اینقدر خوشمزه شده از گرونترین هدیه دنیا شادیش برای مامان بیشتره...همین طور عکس این موضوع هم هست...ریسی در شرکتمون هست راجب توانایی زن و مرد صحبت میکردیم. وقتی بهش گفتم شما آقایون از نظر عقلی توانایی و هوش بالاتری دارین باری سیو مالی و سرمایه گزاری خیلی باهوش تر از ما خانوم ها هستین کلی ذوق زده شد و هنوزه هنوزه میبینم با ذوق برای همه میگه بالاخره یه نفر پیدا شد بفهمه ما هوشمون بیشتره...مردا شاید ظاهری خشن داشته باشن ولی کودک درونشون لطیفتر از هر خانوم دیگه ای هست...گاهی نیاز دارن بهشون بگیم شما مردین و قوی هستین...دوست دارن احساس قدرت بکنن. شاید خانومی فکر کنه مثل یه مرد زندگی و اداره میکنه مردش باید قدر بدونه ولی مرد دوست داره مرد بودنش ثابت بشه. دوست داره زن بهشون نیاز داشته باشه. این بهش حس آرامش میده...دقیقا مثل آشپزی ما که خوشحالیم مرد ها به پای ما نمیرسن و وقتی حرف سفری پیش میاد اولین سوال ذهنی هر زنی اینه پس آقا توی این مدت بدون ما چی بکنه؟؟؟
ما باید قوی باشیم. باید حریف زندگیمون باشیم ولی در مقابل مردمون باید نرم باشیم و شخصیت مردانه خودمونو کنترل کنیم و بزاریم برای خودمون باشه...
اینم یادت باشه افکار ما هست که زندگیمونو میسازه...پس بهتره بگیم مهسا همسر علی مامان ملودی و ملینا روزای شادی و برای همیشه از نو شروع کرده که مطمئنه تا آخرش همین میمونه و بهترم میشه...به نشدن فکر نباید کرد حتی درصدی هم نباید گذاشت...مهسا افکار ما خیلی قوین خیلیییییییییی...زندگی و باهاشون میشه رو به اوج سوقش داد یا برعکس...صبح که بلند میشی به این فکر کن که امروز حتی یه هزارم هم شده بهتر از روز قبلمه...کم کم همه چی خوب میشه...انتظار اینکه در عرض چند ماه همه چی عالی بشه و نداشته باش...ولی وقتی فکر کنی هر روز میتونه یه قدم به سوی خوشبختی باشه مطمئن باش خوشبختی خودش میاد سمتت...دوست دارم ...روزات شاد مهسای باگذاشت...

ممنون از این همه نوشته های زیبا و واقعی. حتما که تکنیک ها رو به کار میبرم. مرسی که اینقدر مهربونید

سمیرا یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:54 ق.ظ

مهسای عزیز این پستت خوشحالم کرد.همه ما یه جورایی با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنیم و این حرفات خیلی بهمون کمک میکنه از پستای قبلیت اینجور برداشت کردم که شوهرت واقعا دوستتون داره و دعا میکنم زودتر به آرامشی که میخوای برسی

مرسی عزیز امیدوارم که این نوشته ها جایی به درد کسی بخوره.

تنهــا دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 05:09 ب.ظ http://irnab.ir

سلام وبلاگ زیبایی داری خوشم اومد.میتونی به این انجمن بیای من بی صبرانه منتظرتم:دی منتظرتم راسی اسمم اونجا بی دندون هست ادرس انجمن:http://irnab.ir
اومدی باید عضو شیااااااااا

لیلی دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:21 ب.ظ http://leiligermany.blogsky.com

گاهی باید بشینیم و فکر کنیم تا یادمون بیاد چه هنرهای زنانه ای داریم که آنها را فراموش کرده ایم. باید اونها رو به کار بگیریم تا شمع وجودمون پرنورتر بشه

دقیقا درسته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد