Lovely Melody

ملودی زندگی زیباست

Lovely Melody

ملودی زندگی زیباست

پاییز

سلام و صد سلام خدمت همه شما دوستای گلم. خوبیم و خوش میگذرونیم و دنیامون مثل پاییز رنگ رنگیه. 

سیزدهمین سالگرد ازدواجمون گذشت و علاوه بر یه هدیه خیلی خوشکل جای شما خالی چهارتایی رفتیم رستوران و ساعات خوشی داشتیم. 

مهمونی هالوین هم خیلی خوب بود مخصوصا که ملینا پیش باباش موند و منو ملودی کلی با هم وقت گذروندیم. فرداش هم واسه ملینا تو یه رستوران با دوستامون تولدش رو جشن گرفتیم.

فعلا همه چیز خوبه و تو فکر یه هالیدی چهارنفره هستیم تا قسمت بشه ببینیم کجا میریم. من هم مشغول کارای خودم و بچه ها هستم و کمتر فرصت دارم که بیام نت و آپ کنم .واسه همین کمی دیر شده که بیام بنویسم/

دوستم رفته ایران و دخترش پیش منه که واسه ملودی هم خوبه چون با دوستش تایم میگذرونه.


راستش دلم یه مسافرت یه نفره میخواد که برم یه جای گرم و آفتابی و بدون هیچ استرسی از سکوت لذت ببرم. تو فکر سفر به دبی و دیدار یکی از دوستام هستم امیدوارم جور بشه و برم .علی هم قول داده که مرخصی بگیره و بیاد پیش بچه ها تا من بتونم برم. 

این روزها اون آدم رو بردن و یه شوهر مهربون و مسئولیت پذیر و دوست داشتنی آوردن هنوز باورم نمیشه که کاراش واقعیه فکر میکنم این کارا رو برای اینکه برم اون شهری که هست انجام میده واسه همین از این خوبیش هم نمیتونم لذت ببرم .زمان زمان زمان لازم دارم که اعتماد کنم. کم حرف شدم و زیاد دلم نمیخواد راجع به همه چیز حرف بزنم و این براش عجیبه .


دلم میخواست یه عالمه پول داشتم که به اونهایی که میدونستم الان به دردشون میخوره کمک میکردم واسه همین شروع کردم لاتاری میخرم بلکه بتونم کاری انجام بدم . 


این پست زیاد سر و ته نداشت اما فقط خواستم حرفامو باهاتون شریک بشم.

روز و شب پاییزیتون خوش

تشکر

مهربونیاتون که حد و مرز نداره قربونتون برم من. من وملینا خیلی خیلی ازتون متشکریم که اینقدر با محبت هستین و به ما لطف دارین. امیدوارم هر جای دنیا که هستین شادی و سر خوشی و آرامش همراه با عشق مهمون خونه هاتون باشه.

تولدت مبارک ملینای من

دوسال پیش ساعت 5 صبح دردهای بی وقفه نشون از این داشت که دخترک میخواد به دنیا بیاد و من هم با صبوری دردش رو به جون خریدم و تحمل کردم. ساعت دو ونیم عصر که درد امانم رو بریده بود راهی بیمارستان شدم و ساعت 4 عصر عروسک زیبا با وزن چهارکیلو به دنیا اومد و سرشو رو گذاشت روی قلبم و انگشتامو محکم گرفت. اون فرشته زیبا شادی ما رو دو چندان کرد و با خودش یه دنیا عشق به ارمغان آورد. هر روز با صدای زیباش از خواب بیدار میشم و دلیلی برای شادیه منه وقتی کشدار و خالصانه میگه: مامی عاااااااااشگتم دلم میخواد جونم رو فداش کنم. شیطونیاش هم شیرینه و دوست داشتنی. خداوند به من لطف کرد که دوتا دختر زیبا بهم داد و من شکرش رو به جا میارم. از اینکه دوتاشون خواهرای خوبی میشن و همدم همدیگه باعث میشه خیالم راحت باشه. 

امروز تولد دادش بزرگه هم هست . براش بهترینها رو از خدا آرزو دارم و امیدوارم که سایه مهرش همیشه بر سر خانوادش باشه و شاد و خوشبخت باشن.

راستی هالوین هم هست .از همینجا هالوین شما هم مبارک 



این عکس هم تقدیم به شما