Lovely Melody

ملودی زندگی زیباست

Lovely Melody

ملودی زندگی زیباست

هستم

به زودی با پستی جدید برمیگردم.

مهندس عمران جویای کار

میدونم که تعجب میکنید ولی اینم یه راه بود که به نظر من رسید امیدوارم که بتونم برای یه عزیز کاری انجام بدم.


یه آقا پسر 29 ساله خوب ، با شخصیت و سالم اجتماعی که مهندسی عمران خونده و 3 یا 4 سال هم سابقه کار داره جویای کار هست محل کار ترجیحا شیراز و استان فارس هست. لطفا اگر سراغ داشتین محبت کنید و بهم خبر بدین.برام خیلی مهمه که بتونم کاری انجام بدم وگرنه نمینوشتم 

در ضمن ببخشید که اینجا نوشتم ....

مرض فیس بوکی

از وقتی که فیس بوک اومده دوستیها هم شده در حد چارتا عکس و یه احوالپرسی . دیگه آدما مثل قبل دلشون تنگ نمیشه و اینجوری نیست که یهو گوشی رو بردارن و با دوستشون خوش و بش کنن. قبلا وقتی بچه ای به دنیا میومد همه ذوق دیدنش رو داشتن و میرفتن دیدنی نوزاد و کلی هم مادر روحیه ش خوب میشد اما حالا به عکسی روی صفحه فیس بوک قانعن. تبریکای تولد و فارغ التحصیلی و عروسی همه شده اینترنتی. دوستیها با یه کلیک شکل میگیره و با همون کلیک هم از بین میره .دنیای خیلیها محدود شده به این فضای مجازی که از طریق اون بگن چی میپوشن، کجا میرن, چی میخورن و با کی نشست و برخاست میکنن. همه مینالن که فلانی عکس ما رو دیده اما غافل از اینکه خصوصیترین چیزای زندگی که یه روزی توی آلبوم تو کشوی میز پنهان میشد که هر کسی نتونه ببینه الان به دست خودمون عمومی شده. از همه بدتر اینکه ساعتها پای فیس بوک نشستن و بی تحرکی هم مشکلات جسمی به همراه داره و هم آدمو از کار و زندگی میندازه .کلا مرض فیس بوک مرض بدیه که منو شما و میلیونها آدم تو دنیا بهش دچاریم. بیاید اجازه ندیم این فضای مجازی دوستیهای واقعیمون رو ازمون بگیره.

به دلم نشست

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،
اگر روزمرگی را تغییر ندهی،
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.

تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند،
دوری کنی.

تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی،
که حداقل یک بار در تمام زندگیت
ورای مصلحت‌اندیشی بروی.

امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن

من خوبم

تب و لرز من خیلی شدید بود و واقعا به سختی میتونستم راه برم اما زیاد طولانی نبود و به مدد داروهای ایران خوب شدم اما بعدش دوتا بچه مریض افتاد رو دستم که هنوزم ادامه داره و خسته م کرده. ملینا غذا نمیخوره و کلافه م کرده و از شب تا صبح سرفه میکنه با چه دردسری سوپ مرغ و عدس و شلغم رو بهش خوروندم. نگهداری از بچه مریض خیلی انرژی آدم رو میگیره.


این روزا حال و هوای کریسمسه و ما هم در تدارک درخت و دکوریشن کریسمس هستیم. میدونم هر چقدر هم وقت بذاریم این درخت مهمون یه روز خواهد بود و از دست دخترک شیطون خونه در امان نیست اما برای دل اونها و خودم حتما به زودی راش میندازم.

خرید هدیه های کریسمس مونده با دوستم رفتیم کاتسکو که خرید کریسمس کنیم بازم با یه ترولی مواد غذایی اومدیم خونه. قراره که باز بریم یه روز رو اختصاص بدیم به هدیه خریدن و فقط روی این قضیه تمرکز کنیم

هوا سرد بود و دوتامون هم گرسنه بودیم رفتیم مارکس اند اسپنسر غذا خوردیم سوپ بینظیری داشت بهم مزه داد حالا نمیدونم من گرسنه م بود یا واقعا لذیذ بود. خلاصه که جاتون سبز (شیرازی)


وااااااااااااای تو شاپینگ سنتر شهرمون امسال سانتا خیلی متفاوت ظاهر شده حتما این هفته میریم و عکس میگیرم و میذارم اینجا تا شما هم مثل من ذوق کنید


سرم شلوغه مقاله نوشتنه و دیر میخوابم یعنی شدیدا کمبود خواب دارم و همش خسته هستم اما چه کنم که قبول کردم و تا آخر باید سر قولم وایسم. اما خیلی سختر میشه وقتی اون بنده خدا آی کیو پایینی داره و گاهی باید یه نکته رو چند بار تکرار کنم.


نمیدونم چرا اما به حال و هوای کریسمس آهنگهای کریسمس میز شام کریسمس و هدیه ها خیلی علاقه م بیشتر شده و حالم خوبه وقتی این همه رنگ و هیاهو میبینم. امیدوارم هر جای این کره خاکی که هستین شما هم دلتون شاد باشه.


خرمالوهای ایران رو دوست داشتم مخصوصا وقتی نرم و رسیده بودن و شیرین. اینجا که اومدم همش فکر میکردم خرمالوها چون سفت هستن حتما گس هم هستن و من بدم میاد واسه همین یک بار هم نخریدم (د روغ چرا؟)  اما دوستم برام چنتا خرمالو آورد با اکراه پوستشو گرفتم و با ترس یه تیکه شو خوردم باورم نمیشد که اینقدر شیرین باشه و به هیچ وجه گس نبود.


یه پنیر عربی هم پیدا کردم یعنی همون پنیر روزانه خودمون اونقدر ذوق کردم که علی فکر میکرد چی پیدا کردم. خلاصه جاتون سبز با نون بربری از ایران رسیده و گردوی سفید ایرانی به شکم مبارک حالی دادم اساسی.


یه جمله بگم و برم ...


(مامی, میلیلی مامان دوشت داره.)   مامی, ملینا مامانشو دوست داره 



از احوالپرسیتون و اینکه به فکرم بودین کمال تشکر رو دارم. و این هم منو ملینا در جشن تولد دوسالگیش. به زودی عکس رو برمیدارم






تب دارم

به زودی آپ میشه کمی که بهتر شدم