Lovely Melody

ملودی زندگی زیباست

Lovely Melody

ملودی زندگی زیباست

نوبت شماست

سلام نوبتی باشه الان نوبت شماست. بشمارم بگم از صبح تا ساعت کنونی که دوازده شبه چکار میکردم؟

صبح که ملودی رو‌حاضر کردم رفت مدرسه

ملینا رو‌صبحانه دادم لباسشو پوشید بردمش مدرسه

اومدم خونه یه کافی درست کردم خوردم حاضر شدم رفتم دنبال خرید برای سالنی که توش کار میکنم

خریدمو انجام دادم یه سر رفتم ابزار فروشی یا بهتر بگم کمد آقای ووپی (یه هموطن نازنین ایرانی) تا یه سری اسپری یخ شکن برای ماشینم بخرم

بعد رفتم سالن مشتری داشتم تا ساعت دو‌ونیم

بعد از کار رفتم دنبال ملینا و زیر بارون شدیم موش ابکشیده

اومدم خونه غذای ملینا رو‌دادم اتاقشون رو مرتب کردم

دیدم بارون شدید شد تصمیم گرفتم برم دنبال ملودی که تو راه خیس نشه

نیم ساعتی تو راه بودم تا رسیدم و آوردمش خونه

رسیدیم خونه همسایه بغلی زنگ‌زد خواهش کرد ببرمش تا تعمیرگاه تا بتونه ماشینش رو برداره 

یک‌ ساعتی کارش طول کشید ولی ماشینش رو‌تحویل گرفت

در رو‌که باز کردم دیدم پست تختخواب جدیدم رو اورده

با هیجان‌ تخت خواب قدیمی رو باز کردم  و جا دادم تو جعبه تخت جدید و جدیده رو سر هم کردم( اینجا همه وسایل خونه داخل بسته میاد و‌خودمون باید قطعاتش رو سر هم کنیم) 

ما بینش هم ملودی هی چایی میاورد برام

بچه ها رو‌خوابوندم

چهار ساعت با تمیز کاری بعد نصب کارم  طول کشید 

لباسا رو‌از ماشین لباسشویی دراوردم و پهن کردم روی جا لباسی

اشپزخونه رو‌مرتب کردم

ظرفها رو‌شستم

یه‌ پرتقال پوست کندم واسه خودم 

به کمپانی برق و گاز زنگ زدم که قبض بفرستن برام

مشتری رنگ مو واسه فردا رو‌هماهنگ کردم 

و الان از کمر درد و‌پا درد خوابم نمیبره شایدم‌از نوشیدن چای زیاد