Lovely Melody

ملودی زندگی زیباست

Lovely Melody

ملودی زندگی زیباست

حرفاش

میدونم که همینطور که با مرگ عزیزانش کنار اومد با جدایی از من هم کنار میاد خودش رو خیلی محکم جلوه میده و وقتی باهاش حرف میزنم میگه من هر کاری تو بگی انجام میدم بگو بمون میمونم بگو برو میرم. این برای من عذاب آورتره چون هیچ وقت نمیگه من تو رو رها نمیکنم به هر قیمتی شده باهات می مونم نمیگه من بچه هام رو دوست دارم و میخوام در کنارشون باشم. میگه تو اگه منو دوست نداری برو برای خودت یه زندگی جدید بساز من حمایتت هم میکنم برو با یکی جدید آشنا بشو من همینم بیشتر از اینی که میبینی نمیتونم بهت حمایت و رسیدگی بدم. همش میگه دلیل اینکه آخر هفته میام به این فکر میکنم که این مردونگی نیست یه زن رو با دوتا بچه رها کنم واسه این میام که ملینا رو نگه دارم که تو به کارت برسی استراحت کنی یعنی یه جوری وجدانش هست که باعث میشه بیاد و نه احساسش.

میگه من به خوبی و بدون تو میتونم زندگی کنم بلدم چکار کنم که شاد باشم و به زندگیم به بهترین نحو برسم وقتی تو نباشی و مخارج شارژای خونت رو نخوام بدم به راحتی میدونم چه زندگی برای خودم بسازم شایدم از این کشور برم. این توئی که بدون من نمیتونی دوام بیاری این توئی که اگه من نباشم نیست میشی تو بدون حمایت من نمیتونی ادامه بدی یا خودت رو میکشی یا دیوانه میشی.

اما اگر سنگ جلو پام نندازی تا آخر عمرم هم هر هفته میام پیش بچه هام ولی اگر نخوای که بیام ماشین رو ازت میگیرم و رهات میکنم با این دوتا بچه تا ببینم چه جوری میخوای ادامه بدی.


نظرات 28 + ارسال نظر
امی پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:01 ب.ظ http://weineurope.blogsky.com

مهسا جان این که علی همش منم منم می کنه و یه جوری جلوه می ده که بدون تو می تونه خیلی شاد باشه و به زندگی نرمالش ادامه بده بیشتر نشون دهنده ضعفشه، اون بدون تو نمی تونه شاد زندگی کنه اما اینقدر غرور داره که نمی خواد این رو به زبون بیاره و همه چیز رو برعکس جلوه می ده هر چی بیشتر اینا رو بهت بگه بیشتر داره ضعف های خودش رو رو می کنه، اینم یه جور مکانیسم دفاعیه.
مهسا خیلی بهت فکر می کنم و برای روزها و لحظه های ی خالیت ناراحتم کاش کاری از دستم برمی اومد .

مرسی دوست مهربونم. شاید هم واقعا اینطور باشه ولی چون با فوت پدر مادرش دیدم اینقدر راحت ظرف یکی دوروز فراموش کرد پس اینم براش راحته حتما.

Tina پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:57 ب.ظ

hanooz ham fekr mikonm behatre berid pishe ye moshaver. hich kodoom az ma rah o chahe dorost balad nistim. tajrobe haye moshabe momkene dashte bashim ama tajribe be dard nemikhore.

aval az hame bebin chi to zendegit mikhay. vagheyat ine ke hich kasi ro nemishe avaz kard. oon eshghi ke mikhay too in zendegi nist ama momkene hich vaght ham piadash nakoni. joda shodan kafshe ahani mikhad, yek adame ghavi ke az pase hameye moshkelat be tanhayee bar biad. zendegie moshtarak hamishe asoon tar az tanhayee e. in harfo mizane chon bavar dare ke mitoone, nemikhay emtehanesh koni ke? momkene tajrobeye khoobi nabashe.

man khodam too Canada pishe moshaver raftam. etefaghan rah karhashoon be nazare man khaili behtar az moshaver haye iranie. be dr holakouee ham mitooni telephone bezani va too radio bahash sohbat koni ama behet hoshdar bedam ke entezar nadashte bash lili be lalaye kasi bezare va harfash khaili sarih va roke. age shomarash ro piada nakardi lotfan benevis ke barat bezaram.

shad bashi

مرسی تینا جون ممنون میشم شماره رو برام بفرستی

مامان تربچه ها پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:12 ب.ظ

دوست خوبم ادمی که محبت و عشق دادن را یاد نگرفته نمیشه ازش توقع داشت من همیشه بر این باورم اگه مردی مادر و خانوادش را دوست داشته باشه و عشق بورزه حتی بعد از ازدواجش میتونه یه همسر و پدری عاشق و لایق باشه
شما باید بیشتر روی اعتماد به نفست کار کنی ایشون نقطه ضعف شما را میدانه و هی انگشت گذاشته روش اینجا جای پیشرفت و ترقی تو همه زمینه ها برای ادم بازه هیچ ربطی هم به جنسیت نداره فقط یه همت میخواد
تو برزخ بودن بیشتر اذیتت میکنه باید تصمیم نهایی را بگیری یا همانطوری که هست بپذیریش و یا کلا رابطه عاطفی خودت را باهاش قطع کنی سخته به اندازه همه ان 13 سال سخته ولی بعدش به ارامش میرسی
به نظرم اصلا عجله برای داشتن یه رابطه جدید نکن میدانم برای انتقام ادم دوست داره یکی وارد زندگیش بشه تا به طرفش ثابت کنه همیشه موقعیتش هست ولی کاری که از روی احساسات باشه نتیجه مطلوبی نداره
موفق باشی

هر چی سعی میکنم بهش نزدیک بشم و تکلیف خودم رو معلوم کنم نمیشه نمیخواد و بی اعتنایی میکنه

mahshidtala پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:16 ب.ظ

طبق چیزایی که تعریف کردی این آدم خیلی تنها و غمگینه و درضمن توداره.مطمئنا الان غرورش بدجوری شکسته و سر لجو لج بازی هرچیزی میگه که ته دلت رو خالی کنه و از این مهمتر عواطفش و سرخوردگیش رو که نتیجه طلاقه پنهان کنه.
من شدیدا دلم براش میسوزه و به نظرم خیلی آسیب دیده.هم از فوت پدر مادرش هم از جدایی.
الان مهسا اما اگه طی این مدت باهاش به نتیجه نرسیدی بعد از این هم نمیرسی.دل کندن خیلی سخته.خیلی رنج خواهی کشید از جدایی اما اگه برگردی همه این تلخیها رو مجددا تجربه میکنی.
اما از طرف دیگه تا به هم برنگردین و دوباره اون دعواها تکرار نشه برای جدایی کاملا آماده نمیشین.
دوستت دارم و امیدوارم بتونی این روزای سخت رو با روحیه قوی بگذرونی

منم به این فکر میکنم که تو شرایطی ازش کندم که مشکل حادی بینمون نبود واسه همین دو دل هستم باید یه اتفاق بد بیفته تا بتونم ازش جدا بشم کامل

احمد-ا پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:39 ب.ظ

سلام
تو آرام بگیر
تو صبور باش
تو عاشقانه بنویس
تو عاشق بمان
علی
آنقدر تو رو دوست داشت ، اونقدر به تو عشق ورزید ، آنقدر خودش را در تو حالی کرد ، آنقدر تو را پرستید ، و . . . ا
که امروز
شاید طغیان نموده
نگران مباش مهسا
هر چند نگرانش هستی
بخدا هیچکس نمی خواد اینجوری بشود
اما گویا هر عاشق و معشوقی به این دوره هم باید برسه
یا که این در روند هر عاشق و معشوقی قرار دارد
فقط باید
عاشقانه های دیروز مان را مسخره نکنیم
طبیعت گویی سر سازگاری با عاشق و معشوقی تا
پایان راه نداشته و ندارد
بگذار این روند هم بگذرد
سخت است
اما می گذرد
خودت را آهسته آهسته و
آرام آرام حفظ کن
این روزه
و این شب های سخت هم میگذرد
راستی عزیز ما
یادت هست
امشب را لیله الرغایب نام گرفته اند و
همه شب بلاخص امشب را هم به اتفاق
مامان و بابا و . . . و خیلی دیگر به
دعا می نشیتیم و آرزو میکنیم
که خداوند تو را حافظ باشد و
صیر و شکیبایی
و دید وسیع و . . .
عتایت کند تا
ایت روال پیش اومده را هم در مسیر طرح الهی و سرنوشت تو
تو را همراهی کند .
مطمئن باش مهسا و بدون تعارف هیچ چیز بر نمی گردد اما
همه چیز می تواند خوب باشد
پاشو
به خوبی ها و به قشنگیها و به لحظه هایت و
به زیبایی دو گلی که کنارت هستند خوش باش
سلامت باشی
مارا هم دعا کن

ممنونم من هم برای شما بهترینها رو آرزومندم

لیلی پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:49 ب.ظ

مهسا جون به نظر من باید همینجور کجدار مریز باهاش ادامه بدی، تا از نظر مالی قدرتمند بشی و بتونی از خودت ماشین و خونه و ..... داشته باشی،بعد ببینی بازم اینقدر مغرورانه روبروت می ایسته!!!! تو که تونستی خودت رو مستقل کنی، مطمئن باش بعد از این هم کارهای بزرگتری میتونی انجام بدی، به خدا توکل کن.
امشب شب آرزوهاست ، انشالله خدا آرزوهاتوبرآورده کنه.
یادمون نره امشب برا همدیگه دعای خیر بکنیم،التماس دعا

آره حرفای شما هم منطقیه

گلبرگ از ترکیه پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:09 ب.ظ http://glbrg.blogfa.com

بذار بیاد بچه هاشو ببینه حقشه حق بچه ها هم هست ولی بگو امیدتو از من ببر من دیگه نیستم
البته اینطوری هم خیلی سخته که هی ببینیش کاش میشد با هم رو به رو نشین
عزیزم تحت تاثیر حرفاش قرار نگیر تو خیلی خیلی قوی هستی در واقع اونه که به تو نیاز داره نه تو
با گذشت زمان همه چی بهتر هم میشه

از ادمی که بدونه مادرش سرطان داره بازم نره ببینتش حالا هرچند هم که با مادرش مشکل داشته باشه خیری نیست اگه عاطفه ای داشت برای پدر مادرش خرج میکرد
این ادم به لحاظ احساسی نرمال نیست و حیف تو هست که یه خانم همه چی تمامی بیای خرج این ادم بشی جلوی ضررو از هرجا بگیری منفعته


به خاطر بچه ها مجبورم ببینمش و همین باعث میشه که جدایی کامل اتفاق نیفته

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:11 ب.ظ

عزیزم اون علی زیادی خودخواه هست ساید واقعا بدون شما راحتتره چون بی احساس برخورد میکنه و طلاق رو اسون داد ...... از اونجا که خودکرده را تدبیر نیست شما زیادی راحتش گذاشتی واسش کار پیدا کردی گذاشتی دور از شماها کار کنه به نبودت عادت کنه حالا دلت میخواد یهو عاشقت بشه اون به شما عادت کرده و اینها طبق نوشته شما نظر من هست. شما بیشتر به اون وابسته بودی و اون اینطور فکر میکنه یا میخوا شما رد ضعیف جلوه بده و اینو بون مردها خیلی راحتترن از زنها هر کاری دلشون بخواد هم میکننن

بله اینم درسته

نیوشا پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:38 ب.ظ

مهسا جان من فکر می‌کنم بهترین کاری که تو این شرایط می‌تونی بکنی، اینه که یه مدت بی‌خیال این موضوع بشی. کلا بهش فکر نکنی. زندگی روزمره و روتین خودت و بچه‌ها رو دنبال کنی. بعد هم که یه سفر پیش رو دارید. خلاصه یه مدت کلا به خودت استراحت بده از این مسئله و بعد که آروم‌تر و قوی‌تر شدی، حتما مصمم‌تر و بهتر می‌تونی تصمیم بگیری... اینجوری فقط خودت رو اذیت می‌کنی. من تجربه‌اش رو دارم... مواظب خودت باش

آره امروز باهاش حرف زدم گفت کاری رو که شروع کردی تمام کن وسط راه جا نزن

آتوسا پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:48 ب.ظ

خب ... امممم ... مهسا نظر خودت درباره این حرفا چیه ؟ موافقی یا مخالف ؟ ... جواب این پرسش خیلی کمکت می کنه تو تصمیم گیری هات .

اتوسا جان همه با دیدگاه خودشون درست میگن این وسط من هم از نظریات اونها استفاده میکنم یکی از احساس میگه دیگری از منطق و این همونیه که بینش گیرم و دارم از پا در میام

آفرین پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:55 ب.ظ http://mylivesky.blogsky.com/#

شیوا پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:37 ب.ظ

سلام
باور نمیکنم ایشون هیچ تعهد مالی قانونی نسبت به بچه ها بعد از طلاق نداشته باشه.بالاخره باید خرج بچه ها رو بده و قانونا هم حضانت بچه ها با شماست.دولت هم حمایت میکنه.
ببین عزیزم اگر جدی هستی در گرفتن یکسری حق و حقوق هم باید جدی باشی.

اونها رو که میتونم به راحتی بدون درگیری و از طریق قانون ازش بگیرم

شادی پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:39 ب.ظ

پر بیراه نگفته

احمد-ا پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:55 ب.ظ

سخت است مهسا ولی
باورت بشه دستات
تودستاش نباشه
رو در و دیوار خونه
گرد تنهایی بپاشه
او همان باشه که گفته تو دنیا
هیچ کی مثل تو پیدا نمیشه
او همان باشه که گفته قلبم
مال تو باشه واسه همیشه

باورت تشه چشمایش
بره مال دیگرون شه
یا که
با غریبه آشنا شه
یا غریبه مهربون شه
او همونی که می گفته تو دنیا
هیچ کی مثل تو پیدا نمی شه
او همونی که می گفته قلبم
مال تو باشه واسه همیشه

مهسا باور کن گاه عاشقی می رود تا عشقش به همان زیبایی در ذهن خود داشته باشد و تخریب نکند .
تو حال و هوای خوشی نداری ؛
نو پرخاش گر شدی
تو داری بهانه گیر میشی
تو داری اما و اگر الکی برای خودت درست میکنی
تو داری ترسو نیشی
مهسا خانم
به خود خودت رجوع کن
هیچ چیز عوض نشده بلکه شرایط یه مقدار تغییر مرده
صبور باش
همه و همه حرف ها را نزن
و . . .
خراب نکن که آباد کردنش برایت گران در آید

نمیدونم چی بگم

آتوسا پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:13 ب.ظ

مهسا تو در سختگیرانه ترین حالت 2 تا اشتباه کردی . 1- ازدواج ناآگاهانه و عجولانه 2- ادامه این اشتباه برای 13 سال ... ( تازه می گم در بدبینانه ترین حالت ) خب حالا چقدر می خوای خودتو بابت این اشتباها سرزنش کنی ؟ ( اینو در پاسخ به جواب کامنت پست قبلی می گم ) ... چرا دست از سرزنش کردن خودت برنمی داری ؟ مهسا تو شایسته این همه سرزنش نیستی ، دست بردار ! تازه تو که بهای همه اشتباهاتم پرداخت کردی . و تازه خیلی چیزای جدیدم یاد گرفتی . شاید اصن همه این اتفاقا ناگزیر باید می افتاده تا تو خیلی مسایلو بفهمی و پی به ارزش خودت ببری . چرا این طوری بهش نگاه نمی کنی ؟

زیاد خودم رو مقصر میدونم و همینم عذابم میده اما باید بتونم درست تصمیم بگیرم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 06:59 ب.ظ

دو دل نباش محکم جدا شو اگه ارزش داشت که اینقدر اذیتت نمیکرد

Minoo پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:13 ب.ظ

Mahsa joon be nazaram shomaha yavash yavash az ham jodaye joda mishin faghat vaght mikhad ,del kandan sakhteh vali yekam zaman mibareh alan hanooz hamechi tazaye tazast....Benazareh man ham on nemikhad jolot kam biareh ke inharo mige vali az tarafi ham shayad onghadri ke vaseye to sakhteh vaseye on nist ...be nazaram sabr kon bebin hamichi chejoori pish mireh,
Khoda bozorgeh Mahsa joon

Miboosamet azizam

آره مینو جون کم کم این اتفاق میفته

دزیره پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:15 ب.ظ

علی داره چنگ میزنه. هنوز این غرور لعنتیش ولش نمیکنه . اما این مدل آدما باید به خودشون بیان. هنوز هم میخواد تو ÷شیمون بشی و برگردی.
باورت میشه هنوز واسه پست قبلیت از حرف ملودی اشکم در اومد.
همسرت خیلی معقول نبود. این رو میشه تو دل ملودی هم دید.
بیخیال مهسا جان .

من پشیمون نمیشم چون این راهو بارها رفتم

هلال پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:42 ب.ظ http://www.helal14.persianblog.ir

مهسا جان ؟ من یک سوالی دارم ؟ بدون حضور علی و کمک های مالش - بودن هیچ کمکی - میتونی زندگی خودتو بچه ها رو بگذرونی؟ آیا دولت کمکتون میکنه ؟

از نظر مالی حمایت میشیم و از نظر خونه هم همینطور . کلا میتونم منیج کنم فقط باز باید با دقت بیشتری خرج کنم. یعنی در نخواهم موند اگه هیچ کمکی نکنه

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:44 ب.ظ

Man moondam bazi az doostan chetor inghadr rahat mitoonan noskhe bepichan k joda sho... Mishe ye jahae nazar dad vali na ingoor birahmane!In tasmim ro faghat wa faghat shoma ha bayesti begirid.. Digaran mitoonan hamrahi konan va hamdeli, az nazare man b hamsaret kheili bar khorde k eghdam b in kar kardi, shayad too ye shoke khasi va kalanja ba khodeshe ....
Say kon ye modat b zehnet esterahst bediii !

ممنون بهار جون درسته من هم فقط نظرات رو میخونم و دست آخر باید بر اساس تواناییهای خودم تصمیم بگیرم. ولی نکاتی هم تو کامنتها باشه استفاده میکنم. باید بذارم روال طبیعی زندگی پیش بره تا ببینم میخوام چکار کنم.فعلا نمیتونم تصمیم درستی بگیرم زمان لازم دارم اونم زیاد.راستی میخواستم امروز باهات حرف بزنم ملینا اذیت میکرد نشد فرصت پیدا نکردم

سعیده پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:50 ب.ظ

به نظر من کلا این موضوع رو فعلا ببوس بذار کنار و با خودت بگو ۶ ماه بعد فلان تاریخ و فلان روز راجع به این موضوع فکر خواهم کرد و تصمیم خواهم گرفت. تا اون تاریخ هم راجع به روابط خودت و حتی بچه هات باهاش حرف نزن. بذار تو این ۶ ماه خودشو خوب نشون خواهد داد. (در عمل)مخصوصا بعد از رفتنت به ایران.
به خودت و ایشون و بچه ها فرصت بده. تو که تا اینجا رفتی پس کات کردن همیشگی برات کاری نداره. بذار سنجیده و به موقع عمل کنی تا بعدا پشیمون نشی و نگی کاش فلان کارو می کردم.
بعدشم درسته همسرت نیست ولی چرا به چشم کسی که هفته ای یه بار میاد کمک و بچه هاتو نگه میداره بهش نگاه نمیکنی؟ قشنگ برنامه بریز و روی آمدن علی هم حساب باز کن و برنامه هاتو جا به جا کن. به هر حال تو میتونی به دوستت بچه رو هر هفته بسپری بری به کارات برسی؟ نه. پس از شرایطت به خوبی استفاده کن.
درسته حضانت بچه ها با توئه ولی بذار بیاد و هفته ای ۲ روز باهاشون سر و کله بزنه تا پدر بودنش از یادش نره.
اینایی که گفتم باعث میشه این طلاق برات فرسایش روحی نیاره چون بالاخره تو هم ظرفیتی داری و احتیاج به رسیدگش به خودت و روحت رو داری.

سعیده جان این حرف شما رو یه بار خودش به من زد که فکر کن از یه نفر خواستی بیاد دو روز بچه هاتو برات نگه داره فکر کن من پرستار بچه ها هستم اینجوری هم تو استراحت میکنی هم من بچه ها رو میبینم میگه مشکلی تو این قضیه نیست. منم بدون اینکه بخوام نظرش رو بدونم به کارای خودم میرسم و اون هیچ حرفی نمیزنه . راضیه از این وضعیت.اما خوب تا کی میخواد اینجوری باشه؟ همیشه؟ از طرفی اگر نیاد همین دو روز هم نمیتونم استراحت کنم. الان هیچ مزاحمتی برام نداره و من دارم روال معمول زندگی رو میگذرونم به این فکر میکنم که برم سفر دوروزه و برای خودم باشم بی هیچ استرسی. ولی وقتی میام میبینم بچه استخونش شکسته میترسم دفعه بعد تنهاشون بذارم. در کل با نظر شما موافقم چون فعلا اینجوریه .

Eli پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:55 ب.ظ

مهسا جان
یه نکته که از دید همگان پنهان مونده آینده هست، اینکه بهر حال اگه جدا بشی برا همیشه که نمیتونی تنها بمونی. می تونی؟ نه. همسرتونم همینطور. پس به فکر رابطه دختر اتون و پارتنر جدید هم باشید، چه پارتنر شما چه همسرتون. اینکه آیا بچه ها کنار میان؟ آیا شخص جدید با بچه ها کنار میاد و دوستشون خواهد داشت و اذیتشون نخواهد کرد؟ بعدم اینکه شما فقط میتونی تا وقتی بچه ها پیشتن امور رو کنترل کنی. وقتی همسرت بچه هارو ببره خونش واسه چند روز دیگه قسمت مربوط به پارتنر اونو نمیتونی کنترل کنی! بعد اون موقع استرس و مشکلات از نوع دیگه شروع میشه .
شاید ازدواج شما از اول یکمی عجولانه بوده، و به قول معروف قسمت این بوده ولی بعدش باید با درایت و سیاست زنانت کمک می کردی تا شرایط روز به روز بهتر بشه، مثلا نمی ذاشتی از هم دور بشین تا به نبود هم عادت کنید. حالا اونم از بیتجربگی بوده و گذشته! اما هر مرد ایرانی به غیرتش بر می خوره وقتی زنش تقاضای طلاق بده، یعنی نشون میده من دوست ندارم که ازت طلاق گرفتم! خوب معلومه اونم واکنش دفاعی نشون میده . بهر حال نظر من طبق شناخت چند روزه من از نوشته هاتون هست و تنها یک نظر هست. امیدوارم باعث نشه که تصمیم گیری اشتباهی داشته باشید
امیدوارم روزای خوب و خوشی در پیش رو داشته باشید

درسته اینم هست و فکر آینده هم یه طرف مهم قضیه محسوب میشه .فعلا که همش تلنبار شده روی ذهنم مثل اینکه یه عالمه مشق و تکلیف ننوشته دارم چیزی که همیشه ازش منتفر بودم و نمیذاشتم برام اتفاق بیفته

فاطمه جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:35 ق.ظ

میگما یه جوری حرف میزنه که انگار وقتی بوده چقدر برات پول خرج میکرده که حالا با نبودنه تو قراره با اون پولا خونه و زندگیه رویایی بسازه

قربونت برم اینقدر حرص نخور

گلبرگ از ترکیه جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:17 ق.ظ

واقعا بعضی طرز فکرا خیلی بچه گانس بر فرض که تو نیاز مالی داشته باشی یعنی باید به خاطرش برگردی؟
فوقش میری سرکار و حل میشه ادم به خاطر کمبودای مالی که خوشبختیشو نمیفروشه

sahar2 جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:21 ق.ظ

inhame ke inja minvisin malome ke kheili zahneton dargire,baraton nazar gozashte bodam ke taeed nashode,khodeton ham midonin ke ayande ghabel pishbini nist,alan ham chon hame chi aroome khobiha baraton por rang shode,ke alan ehsas e deltangi mikonin,faghat be zarfiyat e khodeton negah konin o tasmim begirin,bebinin tarjih midin kenareton bashe ba hame akhlaghhash va bacheha dar kenar pedareshon bashan,ya na hamin tori khodeton mostaghel bashin,hich tasmimi ham kamel nist,shoma ke az ayendeh khabar nadarin,pas enghadr bar e khodeton ro asangin nakonin,shoma be andaze kafi ehsas e masoliyat dar barabar bachehaton mikonin,kami aramesh peyda konin ,zendegi hamine .mohem ine ke ta alan be nazar e man kheili masolane o ba derayat amal kardin,khodeton ro bebakhshin o ba hame zahfha o ghovatha ghabol konin,on vaght mitonin tasmim e dorost o begirin.vagheiiyat ine ke hich tasmimi kamel tarin nist o ma ha ham hichkodom kamel nistim,

سحر عزیزم من کامنت شما رو خوندم اما به دلیل اینکه از خودتون گفته بودین فکر کردم درست نیست تائیدش کنم. حرفاتون کاملا منطقیه و من دارم روی این مساله توانمندی خودم کار میکنم .قدر مسلم اینه که فعلا با شرایط فعلی کنار میام. البته دارم برای خودم پلی میسازم که به راحتی بتونم از این رودخونه رد بشم

leyla جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:05 ب.ظ

ye chizi ke tu harfaye ali kheyli khodesho neshun mide va azar dahande ast ine ke makhareje shoma ro vazife khodesh nemidune mesle inke,engar makhareje khodesh ro joda az shoma midune,mige sharje khunat!!
engar mentaly zendegie khodesho az shoma joda karde bashe
in tu neveshte haye ghablitunam bud,hamin ke makhareje france ro az pule shoma dad!!
engar makhareje khanevade ru dushesh kheyli sangini mikone va fekr mikone kheyli dare zarar mikone ya az khod hozashtegi mikone ke kharje bachehasho mide
!!
dar hali ke shoma injuri nistin va az lahaze eghtesadi hame kar barash kardin

mary جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:33 ب.ظ http://http:/

mercy az ramzet,, nemidoonam chi begam,, kheili sakhteh,, vali kash az hagho hoghooghet nemigzashti baraye talagh kheili ajaleh kardi,, sahmet az khooneh ro ageh gerefteh boodi,,, digeh in harfharo nemotoonest bezaneh,,, shayad az nazare ravani ehtiaj dashti ke faghat bargeye talagh ro begiiri,,,, baz ba ye vakil sohbat kon,, bara child maintenance,,, in agha,, bayad masooliati dar moghabele bachehash ghabool koneh ,,, sakhtie tarbiate 2ta bacheh ba moshkelate mali sakhttar ham mishe,, movazebe khodet bash va say kon az zendegit lezat bebari,, be khodet kheili beress,,, be in fekr kon ke beonvane yek zan,, yek ensan haghe shad boodan ro dari va khodet ro dar olaviat gharar bedeh,,, ,,

مینو یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:57 ق.ظ

مهسا جان به نظر من همین حرف های علی آقا دقیقا نشون میده که بدون شما نمی تونه اصلا و ابدا زندگی کنه فقط همچنان اصرار داره به روش غلط خودش شما را مجاب کنه. من هنوزم فکر می کنم همسرتون فقط رفتارش نادرسته اما ته دلش به شدت به شما وابسته و حتی علاقه مند هست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد