امروز صبح بسیار زیبا و آفتابی داشتیم. ملودی مثل همیشه اومد و پرده های اتاقم رو کنار زد و گفت مامان هوا خیلی خوبه ها میشه بریم بیرون؟ گفتم اول صبحانه بخوریم بعد میخوام قرمه سبزی درست کنم حوصله بیرون ندارم. با درک بالایی که داره قبول کرد و اومدیم پایین واسه صبحانه. بعد از صبحانه تی وی نگاه کردن و کلی هم دوتا خواهری سر به سر هم گذاشتن . منم دیدم که نشستن فایده ای نداره بهتره از این روز خوب استفاده کنیم و بریم گردش.
راهی شدیم به سمت مرکز شهر و تا رسیدیم وقت ناهار بود اول به درخواست ملودی رفتیم پیتزا هات و یه دل سیر از چیز برگر پیتزای جدیدش خوردیم که خوشمزه بود ولی سنگین بود . ملینا هم دوست داشت و یه تکه خورد .از همه مهمتر اینکه ساکت نشست و من و خواهرش از غذامون لذت بردیم.
داخل شاپینگ سنتر اصلی شو لباس پاییزه برگزار میشد واسه همین دیگه دسر نخوردیم رفتیم که برسیم به شو مورد علاقه ملودی. خیلی شو جالبی بود و از کالکشن همون شاپهای اطراف بود یعنی به راحتی میشد با قیمت مناسب اون لباسها رو با اکسسورایزشون ست کرد.
بعد از اونم رفتیم خرید و واسه اینکه دخترم این هفته ای star of the week شده بود میخواستم براش جایزه بگیرم که خودش دوتا از کتابهای مورد علاقش رو انتخاب کرد و واسش خریدم. تو این میون اون مورچه خانم هم بیکار ننشست و عروسک pepa pig رو برداشت و به هیچ قیمتی هم حاضر نشد بذاره کنار .حتی نمیذاشت آقاهه عروسک رو اسکن کنه خلاصه رفت و یکی دیگه رو آورد که بتونه اسکن کنه ت . از اون وقت تا الان عروسک رو از خودش جدا نکرده و هر چی میخوره دهن اونم میذاره.
مدتیه یه گربه کوچولو میاد تو حیاطمون که ملینا بهش میگه کیکی (کیتی) و تا صداش میکنه اونم میاد و کلی خودشو لوس میکنه ملینا هم بغلش میکنه و بوسش میکنه که من اصلا دوست ندارم. با گربه به خاطر موهاش مشکل دارم و نمیدونم چیکار کنم که این کیتی خانم اینورا پیداش نشه. البته یکی دوبار که ملینا دمش رو کشیده دیگه زیاد بهش نزدیک نمیشه و دورادور براش عشوه میاد.
******************************************************************************************
آآآآآآآآآآآآآآآ بیااااااااااااااااا خوشکلا باید برقصن خوشکلا باید برقصن
رفتم کنسرت اندی. جاتون خالی خیلی خوش گذشت. سه تا شدیم بچه ها رو سپردیم دست باباهاشون و قر و فر ساختیم و زدیم به دل M1 که بریم لندن کنسرت اندی. چشمتون روز بد نبینه چنان ترافیکی بود که اگر می موندیم توش دیگه اندی که خوبه سایه ش رو هم نمیدیدیم. به مدد همسر یکی از دوستان راه میانبر پیدا کردیم و در رفتیم و ثابت شد که راه در رو زیاد است.
خانمهای ایرانی قربونشون برم یه ساعت همیشه دیرتر حاضر میشن بعدشم که با اون ترافیک جاده ساعت 9 شب رسیدیم سالن و تا وارد شدیم اندی هم اومد کلا منتظر بوده ما بیایم و گفته بود تا اینا نرسن من نمیخونم.
70 درصد سالن آقایون بودن که صد البته 90 درصدشون برای رقص نیومده بودن و جهت چشم چرانی و دوست یابی حضور پیدا کرده بودن 10 درصدشون هم کله شون داغ بود و تو فضا بودن و بدون وقفه یه حرکت چرخشی رو تکرار میکردن.
ما که تا میتونستیم رقصیدیم و کاری به کسی نداشتیم اما خیلیها مزاحمت ایجاد میکردن که به مرور کمتر شد. یکی از اون
مزاحما اقایی بود که 5 دقیقه ای یه بار میومد و به دوستم میگفت : من میتونم تنهایی شما رو پر کنم و بدون اینکه منتظر جواب بمونه میرفت یه دور میزد برمیگشت. سوژه ای بود برای خنده و نا امید هم نمیشد.
با آهنگهای اندی پاره ای از خاطرات برام زنده شدن و نزدیک بود اشکم سرازیر بشه. اما رفته بودم خوش بگذرونم نه اینکه غصه بخورم. تو اون مدت دائم موبایلم رو چک میکردم که علی زنگ بزنه ببینه رسیدم یا نه و یا اینکه اس ام اس بده که حالمو بپرسه ولی زهی خیال باطل. وقتی میدیدم که زن و شوهرا کنار هم میرقصن دلم میگرفت و حسرت میخوردم که چرا نباید الان کنارم باشه و با هم خوش بگذرونیم .
اونجا با چنتا از بچه های کانال منو تو تی وی عکس گرفتیم که طغرل هم یکیشون بود کلا خیلی مهربون و صمیمی بودن .اندی خواننده محبوب من نیست اما بدم نمیومد که کنسرتش برم و برقصم ولی بهتر بود که علی هم همراهم می بود که دغدغه ای نداشته باشم .
کنسرت ساعت 12 تمام شد و ما هم گرسنه بودیم رفتیم رستوران ترکیش غذا خوردیم و ساعت دو صبح به سمت شهرمون راه افتادیم اون دوتا که خوابشون برد و من هم به زور چشمام رو باز نگه داشته بودم و خیره به جاده رانندگی میکردم تو راه یه کافی خریدم که کمی خواب از سرم بپره و بتونم هوشیارتر رانندگی کنم.
وقتی رسیدیم ساعت 4 صبح بود .اولین بار بود که در طول زندگیم ساعت 4 صبح میومدم خونه و کمی دلهره داشتم . اومدم خونه دیدم علی نیمه بیداره پرسید که خوش گذشت براش خلاصه تعریف کردم حتی از مزاحمتها هم گفتم سانسور نکردم چون چیزی برای مخفی کردن وجود نداشت . کنارش دراز کشیدم دستم رو دورش حلقه کردم و فکر کردم که چه خوب چه بد ، خوبه که هست و دلم آروم شد و از خستگی بیهوش شدم.