سه شنبه دوستای ملودی اومدن که واسه تولدش پیشش بمونن . این نوع پارتی رو اسلمبر پارتی میگن که دوستاش شب پیشش می مونن و تا دیر میگن و میخندن و فیلم تماشا میکنن و یه عالمه تنقلات هم میچینن دورشون و مسخره بازی در میارن. خلاصه که به ملودی و صوفیا و کیسی و کورتنی خیلی خوش گذشت و کلی هم گودی بگهاشون رو دوست داشتن. منم طبق قولی که داده بودم براش تبلت سامسونگ خریدم و مقداری هم پول از طرف ملینا بهش هدیه دادم.
چهار شنبه روز تولد 9 سالگی ملودی بود واسه همین برای بچه های کلاس پاستیل خریدم و دادم برد مدرسه. عصر که از مدرسه اومد بردمش کلاس شنا و بعد از اون راهی خونه دوستم شدیم که ما رو دعوت کرده بود برای شام و البته میخواست واسه ملودی هم تولد کوچیکی بگیره. با اینکه دو شب بود بابت تب ملینا نخوابیده بودم ولی نتونستم دعوت دوستم رو رد کنم.
جای همه خالی شام بسیار خوشمزه ای درست کرده بود که من خیلی دوست دارم. اردک شیکم پر با سبزیجات شمالی که منم بیشتر از ظرفیتم خوردم . همین که نشستم روی مبل دیدم باز دلدردم شروع شد و یه دفعه درد به اوج رسید. طفلک دوستم پسرشو فرستاد بره دارو معده بخره که اونم بی فایده بود. کمی آروم شدم ولی باز هم درد داشت اذیتم میکرد.
بچه ها رو برداشتم و اومدم خونه. ساعت 1 شب دردم شدید شد و امانمو بریده بود. زنگ زدم آمبولانس که گفتن مورد اورژانسی نیست و میتونم فرداش برم دکتر. اینبار زنگ شدم 111 و کمک خواستم اونا هم سریع پارامدیک فرستادن من هم زنگ زدم به دوستم که بیاد پیش بچه ها.
وقتی که رسیدن فشار خونم خیلی پایین بود و از درد داشتم می مردم. ازم نوار قلب گرفتن و بهم مورفین تزریق کردن کمی آروم شدم. منو بردن بیمارستان دوستم هم بچه ها رو برد خونشون. بنده خدا همسرش هم اومد که تو بیمارستان پیش من باشه. داشتم از خجالت می مردم ولی چاره ای نداشتم .
تو بیمارستان چهار روز نگهم داشتن و با آزمایش خون و ادرار و اسکن متوجه شدن که سنگ کیسه صفرا دارم که یه تکه ش وارد جگر شده و باید اول اون رو در بیارن بعد کیسه صفرا رو بردارن. هنوز منتظرم که ام آی آر بشم بعدشم عمل بشم.
از اونجایی که سیستم ان اچ اس اینجا از جهاتی بسیار ضعیف هست و کلی طول میکشه که عمل کنن منم با این درد نمیتونم صبر کنم تصمیم گرفتم برم ایران عمل کنم تا مامانم هم به بچه ها برسه.
این روزها علاوه بر مریضیم خیلی خیلی دلم شکسته چون علی در حق منو بچه ها کار بسیار بدی کرد و من شوکه شدم خیلی به هم ریختم ولی خودمو جمع و جور کردم.
مهساااااااااااا......
نگران نباش مریم گلی
Omidvaram ke zoodta behtar shi azizam...xoxoo
مرسی یاس عزیز
واییی خدای من مهسا
دیدم ازت خبری نیست واقعا دلواپست بودم اما هی میگفتم لابد کار داره
اصلا شوکه شدم
دست تنها با دو تا بچه
در مورد عمل تو ایران مطمئنی؟؟؟؟تو هواپیما چی؟حالت بد نشه؟؟
اخه چرا اینجوری شد.ترا خدا ما را از حال خودت بی خبر نگذار
راستی تولد ملودی خانوم هم مبارک
آره عزیزم باید برم ایران. حالم که خیلی خوش نیست نه روحی و نه جسمی تا حالا اینقدر درمونده نشده بودم. همه امیدم به خانوادمه الان. دعا کن برام. حتما از ایران هم مینویسم
میگذره اینم قوی باش بخاطر بچه هات و خودت . خواهش میکنم
ممنون دوست عزیزم
وای بلا دوره عزیزم .امیدوارم که زودتر خوب بشی
خیالم راحت شد که می یای ایران برای عمل .اینجوری عزیزانت مواظب تو وبچه هات هستند
مرسی دوست من. آره خودم هم خیالم راحتره
ay baba vali bazam khoub shod ,ellate narahatihato fahmidi.baz khodaro shokr .rast migi shayad iran amal koni behtar bashe.arezouye behboudi daram barat.safaret ham bekhair bashe.
ممنون سحر جان امیدوارم که شما هم شاد باشی دوست من
وای خیلییییی بده مریض شدن تو غربت وقتی خانواده ت کنارت نیستن . حتی یه سرماخوردگی ساده من و تا مرز افسردگی میبره . منم شدیدا پیشنهاد می کنم بری ایران . اینجا جون آدم و میگیرن تا عمل کنن بعدشم همه چی طبیعی باید پیش بره!!! خیلی ناراحت شدم که مجبوری عمل داشته باشی ولی خدا رو شکر چیز مهمی نیست وایشالا زودی خوب میشی عزیزم :*
مرسی دوست نازنینم من هم امیدوارم اونجا مشکلم حل بشه. روی ماهتو میبوسم
مهسا جون بلا به دور باشه و امیدوارم هم سفر خوبی داشته باشی و هم عمل خوبی.
مثل همیشه قوی هستی من درس میگیرم ازت.
بوس بوس
مرسی عزیزم. سلامت باشید
سلام دوست من خدا سلامتی بده
ایشالا هر چه زودتر سلامتی تو بدست بیاری
ممنون دوست من
سلام عزیز دلم یک سالی هست که مطالب شما رامیخوانم دعا میکنم براتون خدا بچه هات را ببخشه یکی از یکی نازتر انشاالله خوب میشوی ولی سنگات را با شوهرت وا بکن فکر کنم ثبات شخصیت ندارد حیف جوانیت نکرده عمرت را به پاش سوزندی شما که شکر خدا خانم مستقلی هستی درک میکنم که بچه ها ومخصوصا شما نیاز به پشتیبان دارید ولی عزیزم به چه بهایی خدای ناکرده این غصه ها کار ذستت میده عزیزم برا تب دختر گلت اگر قدم به چشمم بزارید بیان مشهد یک دکتر خبره با سابقه شصت سال طبابت سراغ دارم ببریمش تشخیص او رد خور نداره با دارو زیاد این دکتر مخالف متخصص اطفال است اگر دوست داشتی بیای بگو ادرسم بدم امام رضا حاجت همه را میدهد عزیزم
ممنون از محبت شما دوست عزیزم. درست میگید و من تصمیمم رو گرفتم سختی داره اما امیدم به خداست. شما که به امام رضا نزدیکید برای ما دعا کنید. مرسی که به فکر هستین
ای بابا
نگران نبااااااااااش من خوبم
عزیزمممممم!!!! واییییی بهتری الان خوشگل خانوم؟ من اول پست جدیدتو خوندم. امیدوارم همه چیز خوب پیش بره. مراقب خودت باش
مرسی شیوا جون. الان خوبم و هیجان سفر دارم