Lovely Melody

ملودی زندگی زیباست

Lovely Melody

ملودی زندگی زیباست

کجاست

این روزها دارم بدترین حسها دنیا رو تجربه میکنم. دچار بحران روحی شدید شدم واسه همین از دکترم خواستم بهم قرص بده که آروم بشم و تا حد زیادی کمک کرده..دچار بی اشتهایی شدم و مثل یه بالون تو هوا موندم.

میدونستم این روزها میان اما فکر نمیکردم فشارش این قدر سخت و تحمل ناپذیر باشه. مثل دیوونه ها هی حرفامو تکرار میکنم و از دیگران تایید میخوام وقتی تایید میگیرم باز هم افسرده به دنبال یه راه حل دیگه میگردم .اگر این دوتا بچه نبودن تا الان راهی بیمارستان شده بودم . تصمیم گیری تو این مرحله سخته کشنده س. حال و هوای اطرافم مثل روزای اول ورودم به اینجا ابری و دلگیره. از بس حرف زدم و توضیح دادم خسته شدم.

گذشته دلگیر و حال خراب و آینده مبهم دارن منو از پا در میارن.. میترسم بمیرم این بچه ها بی من چه کنن؟

مشاور وقت گرفتم فقط حرف زدم اون گوش کرد و تمام شد و من با یه دنیا نا امیدی و غم برگشتم.

تنها چیزی که داره منو دیوانه میکنه اینه که یه روز شادم و در تصمیمم مصمم روز دیگه افسرده و غمگین و دو دل . به هر دری میرنم همه میگن زندگی خودته تصمیم با توئه و من بیچاره باز در این دو راهی گیرم. حتی نمیدونم دوستش دارم یا نه. دلم میسوزه براش برای خودم برای بچه ها ولی نمیخوام اینجوری ادامه بدم.

من سزاوار این همه درد و غصه نیستم به خدا. 

کجاست یاری دهنده ای که مرا یاری کند؟

نظرات 17 + ارسال نظر
shabnam دوشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 09:03 ب.ظ http://aztabarbaran.blogsky.com/

ozam shabihe toe refigh ba in tafavot ke felan bache i dar kar nist. khoobish ine to be khatere bache hat oonghadr na omid nemishi ke be khodkoshi fekr koni :|

مریم سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 05:44 ق.ظ

الهی بمیرم و تو رو در این حال نبینم..................
کاش کنارت بودم و برای دلت مرهمی بودم... کاش میتونستم کمکی کنم....
برات دعا میکنم که خداوند مسیر درست رو برات مهیا کنه... اونچه که برای تو و بچه‌ها و همسرت خیره پیش بیاد... از این سردرگمی نجات پیدا کنی و از ته دل بخندی و شاد باشی....
خیلی نگرانتم...

زنده باشی گل زیبا. خیلی حالم بده واقعا نیاز دارم از این سر در گمی دربیام

سفید برفی سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 06:19 ق.ظ

برات دعا میکنم که بتونی راهت را پیدا کنی
امیدوارم زندگی برات به سوی نور و روشنایی رقم بخوره
مواظب خودت باش عزیز و به خودت بازم فرصت بده
شاید با گذر زمان درست بشه
خیلی برا نا راحت شدم

ممنون دوست مهربون من از این پوسته در اومدن درد داره

اسکارلت سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 10:18 ق.ظ

نبینم ناراحتی و افسرده بانو... تو دو تا فرشته زیبا داری و تن هر سه تاتون سلامته. این جای شکر داره. سعی کن برنامه زندگیت رو تغییر بدی و بیشتر برا خودت وقت بزاری

مرسی عزیزم اما این روزا بدجوری به هم ریختم

kiya سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 10:34 ق.ظ

خدا یار است و حامی من
پس از چه بترسم
هم او در روز مصیبت و سختی از من حمایت خواهد کرد
و مرا در پناه خود خواهد گرفت
امیدوارم خدا در پناه خودش بهترین راهها را در پیش روت بزاره عزیزم...........

ممنونم دوست من

sahar سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 09:30 ب.ظ

ay baba azizam man fekr kardam hame chi digeh khoube.be omide rouzhaye behtar va khalsi az gerftari va gham.del ghavi dar be khatere do ta golet .sakhte vali vaghena chare chie.az tahe delam barat arezouye saadat mikonam.

سحر جون گاهی سعی کردن زیادی نتیجه عکس میده

habib چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 06:04 ق.ظ http://virs-sh.blogfa.com

سلام

چقدر سخته نظر دادن

وقتی اینقدر سخته نظر دادن راجب حرفای شما

چقدر موقعیت پیش اومده براتون مشکله میشه درک کرد

کلی کلنجار رفتم نظر بدم

واقعا نمیدونم دل داری بدم اصلا چی بگم

فقط بین حرفاتون چند تا نکته بود
میگم به عنوان ی دوست کوچکتر

(تنها چیزی که داره منو دیوانه میکنه اینه که یه روز شادم و در تصمیمم مصمم روز دیگه افسرده و غمگین و دو دل . )


نمیدونم تصمیم شما چیه /اما با فکر گرفتین باید از حالت تصمیم و فکر خارج بشین .وقتشه هر چی هست براش تلاش کنید

بدستش بیارین

خدا باهاته نگران نباش دوست من
هر جاهستی سلامت باشی
شاد و پیروز

به کاری مشغول شو -این روز مرگی که داغون میکنه ادمو

ممنون دوست من. حرفاتون کمک کننده خواهد بود .

azar چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 06:58 ق.ظ

omidvaram behtarin joloy pay hammeh shoma basheh

ممنون آذر عزیز

لیلا مامان الهه و الناز چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 08:26 ق.ظ http://www.elahe-elnaz.blogfa.com

سلام مهسا جان
عزیزم چی شده که اینقدر بهم ریختی . به خاطر بچه ها روحیه ات رو بالا ببر و بهترین تصمیم رو در زندگیت بگیر. از خدا می خواهم که کمکت کنه.

مرسی لیلا جان میام مینویسم به زودی

دزیره چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 03:36 ب.ظ

مهسا جون میخوای دوباره رجوع کنی ؟ با همسرت . از این وضعیت راضی نیستی؟ مطمئنی اون عوض شده یا همون ادمه؟ خیلی حواست باشه میدونم تو بد وضیعیتی هست. اما برات دعا میکنم.

نه دزیره جان تصمیم گیری سخته

مینو پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 06:25 ق.ظ

کاش می تونستم چیزی بگم یا کاری بکنم که آروم بشی مهسا جان. من که اگر جای شما بودم فقط نون خامه ای را بغل می کردم و از داشتنش لذت می بردم. بی خیال هر چیز دیگه ای توی این دنیای کوچک.

مرسی مینو جان درست میگی همین بچه ها برام کافین

مهری پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 09:04 ب.ظ

عزیزم غمت رو نبینم من مطمعنم خیلی زود به أوضاع مسلط میشی و حالت هم خوب میشه دلخوشییییی بزززززکی داری خانومی فرشته هاتو نکاه کن

خیلی خوشحال میشم بتونم برات کاری کنم من تهرانم هررررر کاری بکى در خدمتتم کاهی نمیشه از خانواده جیزی رو خواست ولی از یه دوست جرا

مرسی مهری جون شما هم محبت دارید بله درسته من زیاد نمیتونم براشون بگم چون ناراحت میشن اما اینجا میرم مشاوره که خیلی کمک میکنه

ماریا جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 10:16 ق.ظ

بمیرم مهسا جونم که من اینقدر دیر این حال تورو خوندم، عزیزم بزار جریان زندگی پیش بره ، رو چیزای خاص متمرکز نشو تو این حالت روحیت، بچه ها پیشتن، به خودت استراحت و تفریح بده عزیزم، کاش کاری از من ساخته بود.
مهسا جونم این سایت رو یه نگاه بنداز www.gisgolabetoon.com مطالبش عالین من استفاده میکنم، یه دوره ای داره به اسم زندگی مثل عسل،برای متاهلا هست ا گه دوست داشتی تهیه کنی و مشکل پرداخت از اونجا رو داشتی حتما حتما به من بگو با کمال میل درخدمت دوست عزیزم هستم چون میخوام شاد و سرحال ببینمت، زودی بیا از خودت خبر بده عزیزم.

زنده باشی عزیزم. خیلی لطف دارید شما حالم بهتره مینویسم به زودی

مامان شاپرک ها جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 06:07 ب.ظ

سلام عزیزم عیدت مبارک بعد از مدتها امروز برگشتم اینجا بعد از تعطیلات هم فرصت نکردم بیام اما امروز اومدم ی نفس همش رو خوندم از حس و حال خو بت و هفت سین فشنگت لذت بردم ولی از حال و هوای این روزات ناراحتم و راستش کمی نگران فقط برات دعا می کنم زودتر راهت رو پبدا کنی هر چیزی که خیر و صلاح همتونه . دلم گرفت . دوستت دارم .عزیزم شاد و سلامت و خوشبخت و با انرژی میخوامت

ممنون از لطفت امیدوارم که سال رو به خوبی شروع کرده باشی . من هم بهترینها رو برات آرزومندم

مصی شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 03:25 ب.ظ

مهسا چیکار کنم برات اخه

فدات بشم همین که هستی من خوبم دوست گلم

بهار دوشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 12:31 ق.ظ

امیدوارم بهترین راه رو پیدا کنی و از سردرگمی در بیای...
تا می تونی مراقب خودت و روحیه ت باش و برای خودت وقت بذار... تو که خوب باشی بچه ها هم خوبن، و چقدر گاهی مادر بودن سخت می شه... برات بهترین ها رو آرزو می کنم دوستم و یه عالمه آرامش..

مرسی بهارم. واقعا اون ارامش فکری رو لازم دارم. اما اگه پدر بچه ها بذاره درست تصمیم بگیرم

احمد-ا شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 05:32 ق.ظ http://ashianeheeshgh.blogsky.com/

مهسا سلام
امیدوارم آرامش مورد پسند تو هر چه سریع تر به کانون گرم خانواده ات بر گردد .
ام بعد
مهسا خانم باور کن قصد نصحیت را نداشته ، اصلا نصحیت به درد و درمان کارمون نمی آید و گاه که نه بیشتر موضوع را گم میکند
قبول کنیم که :

تمام دستاوردهای ما در زمان حال متمرکز است . گذشته تمام شده است و موقعیت کنونی ما حاصل کارهایی است که در پیش انجام داده ایم . از روزی که چشم به دنیا گشوده ایم ، همه چیز طبق حکم و مشیت الهی به وقوع پیوسته ، تا ما به طور دقیق در مکانی که هم اکنون حضور داریم حضور داشته باشیم . ما ناچار بودیم که همه ی این کارها را انجام دهیم .
حیات مادی ما حاصل عشق ، هماهنگی و مشارکت اجزای بدنمان است . عشقی که به طرف مقابل ما اختیار می دهد که بر حسب میل و تمایلش و بدون از دست دادن عشق و محبت ما ، به هرکاری دست بزند که این نوعی اعتماد است مبنی بر اینکه هر چیز و هرکس ، از جمله ما ، موجودی کامل و تمام عیار بوده و با پیروی از نظم جهانی سرگرم کاریم . تردید نکنیم که همه ی ما از نیرویی معنوی و بسی فراتر ازذهن استدلالی برخورداریم و هر آنچه راکه نیازمند و یا آرزومندش باشیم به فوریت در اختیار ما قرار می گیرد . به این ترتیب به انرژی آسمانی امکان خواهیم داد تا به گونه ای سازنده در آگاهی ما جریان یابد . به هر کاری که سرگرم باشیم ندایی از ژرفای درون به ما می گوید همه چیز همان گونه که باید باشد پیش می رود و به مرحله اجرا در خواهد آمد . زمزمه شعر شاعر خوش ذوق نروژی « رولف جکوبسون » :
من پرونده ای هستم که هر صبح به پنجره ی تو نک می زنم .
همدم و همراهی که تو نمی توانی بشناسی .
شکوفه هایی که سیاهی و تاریکی نابینا را روشنی می بخشد .
من ستیغ کهکشان ها بر فراز جنگل ها هستم ، از نوع درخشنده اش
صدای ناقوس از برج های کلیسا
اندیشه ای که در نیمه روز ، ناگهان به ذهن شما خطور می کند
و شما را از شادمانی بی نظیری سرشار می سازد .
من کسی هستم که از گذشته دور به او عشق می ورزی
من در تمام طول روز در کنارت گام برداشتم و صمیمانه به تو نگریستم
و دهانم را روی قلبت گذاردم
و تو این را نمی دانی .
من بازوی سوم و سایه ی دوم تو هستم ، سایه ی سفید تو
که احساسی نسبت به آن نداری
و او نمی تواند هرگز ترا فراموش کند .

ممنونم بسیار زیبا بود و جای تامل داشت. راستش من به خدا توکل کردم و هیچ کوششی هم برای تغییر وضعیت موجود نمیکنم میخوام زندگی خودش جلو بره و هر چی رقم زد من هم قبول میکنم تا به اینجا رسوندمش امیدوارم که از این به بعدش خوب باشه و آرامش بخش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد